خوشحالی یعنی: شماره دانشجویی دارم!
چهارشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۳۱ ب.ظ
یا خیرالذاکرین
بعد از کلی این ور و آنور رفتن و بدو بدو و استرس و از این آن حرف و تحقیر شنیدن برای رشته انتخابی ام و درگیری های امور ثبتِ نام، وقتی خانوم مسئول نگاهم کرد و گفت "شونزده واحد برات انتخاب میکنم چهار واحد عمومی ام حذف و اضافه ست، شماره دانشجویی تم یادداشت کن تا کارتت بیاد،کلاستم از شنبه شروع میشه" با اینکه نمیدانستم حذف و اضافه چیست ولی در کل احساس کردم میتوانم آسمان دانشگاه را پرواز کنم،پرواااااز...
بالاخره دانشجو شدم
الحمدلله!
+یک مرحله ثبت نام کارمان افتاده بود به یک مردکِ به خیال خودش بامزه، وقتی برای یکی دیگر از مراحل ثبت نام کنار میز همکارش بودم میدیدم چطور شوخی میکند و دخترکان برای شوخی های بی مزه اش ریسه میروند، با اعوذ بالله رفتم طرف میزش، یکی از کد ها را اشتباه گفتم،با نیش تا بنا گوش بازش گفت "دیدی بمن دروغ گفتی؟" ،انتظار داشت هر هر بخندم، اخم کردم و سرم را انداختم پایین،خدایا...
میترسم از این حجم بی حیایی ها دق کنم، دق! آخر چرا؟؟
++ ورقه تشکل جامعه اسلامی دانشجویان را که پر کردم مامان گفت اینها آدم های خوبی نیستند،چپی اند و اینها، واه، جامعه اسلامی ها که خوب بودند، نبودند؟ ، پس آنهایی که خوب بودند کدام بودند؟ آیا جامعه اسلامی با انجمن اسلامی فرق دارد؟ نبرندم جزو منافقین و کفار:؟
+++ به تو پناه می برم از دانشگاه، از کلاس مختلط، از استاد مرد، از مسئولین سبک، به تو پناه میبرم از خودم،ازخودم،ازخودم و از شیطان.
بعد از کلی این ور و آنور رفتن و بدو بدو و استرس و از این آن حرف و تحقیر شنیدن برای رشته انتخابی ام و درگیری های امور ثبتِ نام، وقتی خانوم مسئول نگاهم کرد و گفت "شونزده واحد برات انتخاب میکنم چهار واحد عمومی ام حذف و اضافه ست، شماره دانشجویی تم یادداشت کن تا کارتت بیاد،کلاستم از شنبه شروع میشه" با اینکه نمیدانستم حذف و اضافه چیست ولی در کل احساس کردم میتوانم آسمان دانشگاه را پرواز کنم،پرواااااز...
بالاخره دانشجو شدم
الحمدلله!
+یک مرحله ثبت نام کارمان افتاده بود به یک مردکِ به خیال خودش بامزه، وقتی برای یکی دیگر از مراحل ثبت نام کنار میز همکارش بودم میدیدم چطور شوخی میکند و دخترکان برای شوخی های بی مزه اش ریسه میروند، با اعوذ بالله رفتم طرف میزش، یکی از کد ها را اشتباه گفتم،با نیش تا بنا گوش بازش گفت "دیدی بمن دروغ گفتی؟" ،انتظار داشت هر هر بخندم، اخم کردم و سرم را انداختم پایین،خدایا...
میترسم از این حجم بی حیایی ها دق کنم، دق! آخر چرا؟؟
++ ورقه تشکل جامعه اسلامی دانشجویان را که پر کردم مامان گفت اینها آدم های خوبی نیستند،چپی اند و اینها، واه، جامعه اسلامی ها که خوب بودند، نبودند؟ ، پس آنهایی که خوب بودند کدام بودند؟ آیا جامعه اسلامی با انجمن اسلامی فرق دارد؟ نبرندم جزو منافقین و کفار:؟
+++ به تو پناه می برم از دانشگاه، از کلاس مختلط، از استاد مرد، از مسئولین سبک، به تو پناه میبرم از خودم،ازخودم،ازخودم و از شیطان.
- ۹۵/۰۶/۳۱