کوچش

پس اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر

کوچش

پس اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر

کلیدرنویسی _ سوم

دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۰، ۱۲:۳۳ ق.ظ

یک.

پیرمرد این همه قصه را از کجا آورده است؟ این سوالی  بود که امروز از خودم می‌پرسیدم. با خودم می‌گفتم می‌توانست توی هر کتاب یکی از قصه‌هایش را رو کند، ای همه اتفاق جذاب و مهم را چرا یک‌دفعه با هم شروع می‌کند؟ در ادامه قصه کم نمی‌آورد؟ اگر کم نمی‌آورد لااقل به خواننده رحم کند، امان بدهد، نفسِ آدم می‌گیرد از این همه واقعه‌ی پی در پی. نفسِ آدم می‌گیرد و چه بی‌نفس شدنِ لذت بخشی است این.

 

دو.

در کتابخوانی یک "دوگانه‌ی دلپذیر" داریم، این دوگانه‌ی دلپذیر در هر کتابی سراغم بیاید یعنی آن کتاب معرکه است، دو گانه‌‌ای که یک رویش آدم را به خواندن و جلو رفتن تشویق می‌کند و دیگر رویش مدام نیش ترمز می‌گیرد که بایست! آرام‌تر برو، آرام تر بخوان که تمام نشود. که دیرتر تمام شود. این دوگانه اما کم سراغم می‌آید. کتاب‌های زیادی نیستند که برایم اینگونه باشند، امروز دوگانه‌ی دلپذیر در حوالی صفحه ۱۲۰ به بعد سراغم آمد.

 

سه.

دلم برای زیور خون است، بنده خدا :(

 

  • میم :)

نظرات  (۵)

من این دوگانه رو برای کتاب‌های آقای تالکین عزیز دارم. هر ده صفحه متوقف می‌شم و ده روز با حال‌و‌هواش زندگی می‌کنم و دوباره ادامه می‌دم. :)

پاسخ:
چه خوبه. نوش جونت :))

خوشحالم که این رو هم قراره تجربه کنم در آینده نزدیک..

دو. این رو گازشم بگیری به این زودیا تموم نمیشه پس راحت باش.

سه. اینا اسپویل محسوب میشه، این کارو با ما نکن

منتظر کلیدرنویسی چهارم هستیم =)

پاسخ:
ان‌شاءالله :))

سلام

 

 

چقدر دلم کتاب خوندن فارغ از همه دغدغه هارو میخواد :(

پاسخ:
خدا یه وقت پر برکت بده 🌱

دلم کلیدر خواست با این تعریفات ...

 

+ سر هری‌پاتر و برکینگ بد به طور وحشتناکی این حس رو داشتم ... آخ از قسمت های آخر برکینگ بد!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">