ادرکنی
یا مجیب الدعوات
ما هی سر خودمان را یک طوری گرم میکنیم تا یادمان برود،اما درد نبودنتان بالاخره از یک گوشه ای میزند بیرون.
یا مجیب الدعوات
ما هی سر خودمان را یک طوری گرم میکنیم تا یادمان برود،اما درد نبودنتان بالاخره از یک گوشه ای میزند بیرون.
یا سید السادات
دیروز عصر رفتیم دکتر،سرم و آمپول و قرص و بند و بساط؛ چند ماه قبل کنکور در فکرم بود قبل از نتایج یک مرضی بگیرم،یا خودم را به یک چیزی بزنم؛اما نمیدانستم واقعا اینطوری میشود،و فکر میکنم سلامتی خیلی خیلی مهم تر است و فکرم چقدر احمقانه بوده و خدا این را چقدر خوب به رخم کشید.
دیشب حدود ساعت نه معلممان در تلگرام پیام میدهد فردا ظهر رتبه ها می آید،خوشحال میشوم،نمیدانم چرا دلم میخواهد دیرتر اعلام شود،کوثرِ شاعر در اینستا پست گذاشته: " تا دو ساعت دیگر نتایج می آید اما یادمان باشد نتیجه هر چه شد حکمت خداست".برایش کامنت میگذارم که فردا ظهر می آید بگیر بخواب،میگوید نه همین امشب می آید،تب و لرز دارم میدانم امشب راحت نخواهم خوابید،اما دلم نمیخواهد علت نخوابیدنم ناراحتی از رتبه کنکور باشد،برایش مینویسم پس من میخوابم،میخندد،فکر میکند شوخی میکنم،صبح که چشم هایم را باز میکنم مامان پیام فرستاده:بیداری؟
یا رحیم
خیال خام پلنگ من،به سمت ماه جهیدن بود
و ماه را ز بلندایش به سمت خاک کشیدن بود
پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسیدن بود...
+من فکر میکردم بعد از کنکور میشود خیلی خیلی راحت تر از قبلش نوشت،خواند،زندگی کرد،حالا میبینم چقدر همه چیز را یادم رفته،چقدر نوشتن برایم سخت شده،چقدر در سر و کله خودم میزنم که یک غزل درست حسابی بگویم،نمیشود.هنوز هر کاری را میخواهم شروع کنم یک حسی در گوشم میگوید " درس هایت را خواندی؟ "
انقدر حرف در گلویم مانده که یادم رفته دقیقا چه بودند،خدا نصیب نکند..
شما نمیدانید دیه این تکه تکه شدن روحم را باید از آموزش و پرورش بگیرم یا سازمان سنجش؟